ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

دنیای زیبای ایلیا

اسال ونه ماهگی ایلیا جان

وقتی دنبالم میگردی با صدا رسا  میگی مـامـان مـامـان اگه جوابت را ندهم به حالت غش  گریه میکنی... وقتی بابات می خواهد بره سرکار و باید یواشکی بره یا با گریه من تو را ازش جدا کنم بگی بابا رفـــــــــــــــــ یا وقتی ساعت 1 شب دست منو میکشی سمت کامپیوتر می بری وقتی تو کارت های دید اموزت وانت می بینی می گی باباجــــــــــــــــی (ماشین بابا حاجیش وانت ) وقتی برای گرفتن یه بوس باید کلی منت تو فسقلی را بکشم وقتی سمت هر بچه ای میری واونها بدو می پرن تو بغل مامانشون از ترس اینکه می خواهی بزنیشون وقتی برای خوردن اولین لقمه کلی باید باهات ور برم تا دهن مبارکت را باز کنی بعد بخور بخورت شروع میشه وقتی با صدای بلند می خندی ....
25 آذر 1391

گزارش تصویری از یک روز جمعه در باغ بابا جواد

ت ماشای گله گوسفند (کلی ذوق می زد براشون وهی می گفت بع بعی کم مونده بود خودشو پرت کنه سمتشون  ) ***این رودخانه خالی از اب را که جلوی ایلیا ست روزی اینقدر اب داشت که ویران کننده بود در سال 72 سیل امد  واکثر خانه ها وباغات اطرافش را با خود برد باغ دوران کودکی من را هم با خود برد وخاطرات عکس هاش برای ما مونده روزی که سیل امد را دقیقا یادم هست از باران های تندش از غرش رودخانه وقتی توی هال خونه می نشستیم موج هارا می دیدیم  و صدای روخانه را می شنیدیم اما حالا جز سنگ جز حسرت دیدن یه رودخانه پر اب برای خودمون و پسرمون نمونده*** ای خدا کی این خشکسالی تموم میشه ایلیا جان تا دلت می خواست اب بازی گل بازی خاک بازی ...
20 آذر 1391

دومین محرم ایلیا

هنوز محرم شروع نشده بود قصد کردم امسال حتما مراسم های عزاداری را بروم وحتما پسرم را ببرم چرا که دوست دارم با اهل بیت خصوصا با امام حسین (ع) ویارانش اشنا شود و دوستشون داشته باشدهمین   شب اول وقتی وارد حسینیه شدم فکر ان را هم نمی کردم پسرم این مکان را با پارک اشتباه گرفته واینقدر بدو بدو وبازی کرد خودم ذوق کرده بودم واز یک طرف شاید بیش از 20 دفعه بلند شدم دنبال اقا پسری می رفتم که یکبار بیرون نرود خالم که همرام بود خسته شد وگفت دیگه ایلیا را نیار اذیت میشی گفتم تو دلم گفتم خوب قصد کرد خود امام حسین کمکم می کند خلاصه شب اول که تمام شد شب های بعد هم رفتم البته فعالیتش به علت شلوغی جمعیت کمتر شده بود وخوراکی های دوستاش را می گ...
9 آذر 1391
1